کودکی با پاهای برهنه بر روی برفها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد
پیـــــرمـــــرد همســـــایه آلـزایمـــــر دارد !
ترس نبود، زیبایی نبود و خوبی هم شاید اگر عشق نبود به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟ کدام لحظه ی نایاب را اندیشه می کردیم؟ و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟ آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم… اگر عشق نبود اگر کینه نبود قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند اگر خداوند یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد من بی گمان دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز هرگز ندیدن مرا آن گاه نمی دانم به راستی خداوند کدام یک را می پذیرفت
اگر غرور نبود چشم هایمان به جای لب هایمان سخن نمی گفتند و ما کلام محبت را در میان نگاه های گهگاهمان جستجو نمی کردیم اگر دیوار نبود نزدیک تر بودیم با اولین خمیازه به خواب می رفتیم و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان حبس نمی کردیم اگر خواب حقیقت داشت همیشه خواب بودیم هیچ رنجی بدون گنج نبود… ولی گنج ها شاید بدون رنج بودند اگر همه ثروت داشتند دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید تا دیگران از سر جوانمردی بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند اما بی گمان صفا و سادگی می مرد… اگر همه ثروت داشتند اگر مرگ نبود همه کافر بودند و زندگی بی ارزش ترین کالا یود
امیری به شاهزاده گفت:من عاشق توام. شاهزاده گفت زیباتراز من خواهرم است که در پشت سر من ایستاده است،امیر برگشت ودیدهیچکس نیست، شاهزاده گفت:عاشق نیستی زیرا عاشق به غیر نظر نمیکند!!!
استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟ آیا نمیتوان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا... هنگامى که خشمگین هستیم داد میزنیم؟ آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند. آنها سر هم داد نمیزنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت میکنند. چرا؟ چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلبهاشان بسیار کم است آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمیزنند و فقط در گوش هم نجوا میکنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می شود
روی تخته سنگی نوشته شده بود: اگر جوانی عاشق شد چه کند؟… من هم زیر آن نوشتم: باید صبر کند… زیر نوشته ی من کسی نوشته بود: اگر صبر نداشته باشد چه کند؟… من هم با بی حوصلگی نوشتم: …..بمیرد بهتراست برای بار سوم که از آنجا عبور می کردم. انتظار داشتم زیر نوشته من نوشته ای باشد. اما………….
|
About
به وب سایت من خوش اومدید برای مشاهده ی {پروفایل مدیر} بر روی تصویر بالا کلیک کنید Archivesدی 1392مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 اسفند 1391 AuthorsOMRANLinks
ردیاب جی پی اس ماشین
تبادل
لینک
LinkDump
تعبیرخواب Categories
نکته های زیبا از بزرگان |